In Trouble

That hot Instagram boy (ترجمه)
Please log in to read the full chapter


 


That Hot Instagram Boy

part5: In Trouble

author: JONGKEYISLIFE

Translater: Diana







بکهیون با حال خوبی از خواب بیدار شد! واقعا خوب.اون درمورد دیروز خواب دید ..درمورد بوسه ی پیشونی و یه لبخند رو صورتش ظاهر شد.یهو یادش اومد باید به کیونگسو زنگ بزنه و همه چیز رو براش بگه پس گوشیش رو برداشت  و شماره ی کیونگ رو گرفت..


لطفا تماسو وصل کن..


"بکهیون..چرا اینقدر زود؟"

"صبح بخیر بهترین دوست دوست داشتنیم! خوب خوابیدی؟"

"سخت شدی یا مستی؟ دوباره با ییشینگ سخت شدی؟"

"چی نه! نمیتونم به بهترین دوستم صبح بخیر بگم؟"

"دیشب یه اتفاقی افتاده..چی شده؟"

"اوه هیچی من فقط با چانیول ملاقات کردم و.."

"صبر کن تو چانیولو دیدی؟او مای گاد یعنی دیگه سینگل نیستی؟ وای من تقریبا داشتم برات گربه رو میخریدم!"

"تو*سرفه میکنه* اره من دیدمش و امم درمورد سینگل بودنم.."

"بهم نگو که فقط یه وان نایت استند میخواست"

"نه اصلا اینطور نبود..وات د فاک سو ما اصلا هیچ کاری نکردیم و مشکل اینه که...امم من هنوز سینگلم."
 

"ببخشید؟ درست شنیدم؟ بکهیون شیطان هنوز سینگله؟"

"اره درست شنیدی و من نمیتونم کاری کنم که اون خیلی خوش قیافه س؟ اون تیپ مورد علاقه ی منه و هیچ وقت همچین احساسی نداشتم..من خیلی خجالتی بودم.."

"تو خجالتی؟ این چانیول چیکار کرده که تو رو به این وضع انداخته؟"


"نمیدونم ولی اون عالیه . خیلییییییییی رمانتیک*آه میکشه* شرط میبندم عضوشم عالیه"

"ایوو بکهیون این خیلی چندشه"

"وات دفاک کیونگسو تو فقط عضو اون *اکر رو دوست داری حداقل به من افتخار کن که باهاش سر قرار رفتم و به یه وان نایت استند ختم نشد!"

"به نکته ی ظریفی اشاره کردی..خب راستش من میخوام این چانیول رو ببینم"

این خبر خوبی نیست..

"فکر نکنم بتونی..امم اون خیلی سرش شلوغه و امم..فکر کن بکهیون! اون..اون از تو خوشش نمیاد"

"اون حتی تاحالا منو ندیده مگه اینکه تو تمام بدی هایی که بهت کردم رو براش گفته باشی"

"ام اره من همه ی بدی هاتو گفتم و بعد اون بهم گفت که میخواد ازم محافظت کنه و اره.."

"لعنت تو خیلی تو دروغ گفتن بدی و لازمه مهارتت رو بیشتر کنی پسر! بهرحال من هنوز میخوام ببینمش"

"ولی کیونگسو.."

"دارم قطع میکنم! بای بای"

کیونگسو قطع کرد و بک از همون لحظه فهمید تو دردسر افتاده

"مای لایف"

حالا باید چیکار کنه؟ اگه مثلا چانیول به خاطر کیونگسو دیگه نخوادش چی؟اون بهترین دوستش و دوست پسر آزار دهنده ش رو خیلی خوب میشناسه.تعجب نمیکرد اگه چانیول نمیخواست باهاش باشه به خاطر این که اونا دوستاش هستن.کیونگسو احتمالا داستان های شرم اورش  و سکس هاشو برای چانیول میگفت و اون یکی *اکر هم درمورد تمرین "لاس زنی" که باهم انجام داده بودن میگفت..نمیتونه بذاره چانیول اینو بفهمه..شاید باید به کیونگ دروغ میگفت

"این هفته چانیول خیلی سرش شلوغه و نمیتونه بیاد" درسته باید همین کارو بکنه ولی اگه کیونگسو بفهمه که بک نمیخواد چانیول رو معرفی کنه چی؟کیونگسو می کشتش و مثل همیشه به حد مرگ آزارش میداد پس اره..اون واقعا تو دردسر افتاده بود..شاید باید بهش بگه..حداقل تلاشش رو بکنه..

اگه یه رابطه ی جدی میخواد باید با گفتن به چانیول شروعش کنه...گوشیش رو ب

Please log in to read the full chapter
Like this story? Give it an Upvote!
Thank you!

Comments

You must be logged in to comment
No comments yet