Ex_boyfriend chapter 3

Ex_boyfriend

 

از صبح پشت هم بد بیاری اورده بود و الان وقتش بود که یه نفس راحت بکشه

البته نه چندان راحت , قرار بود نیم ساعت دیگه لوهانم بیاد پیشش

چون لوهان میخواست با لباسای مدرسه و دوست پسرش توی یه کافه معمولی و

خوردن یه عالمه شیک و کیک و بستنی و درست کردن یه شیب ملایم از جیب

دوست پسرش به جیب صاحب کافه رو امتحان کنه

و صد البته به فکر این بود که بعد از اتمام قرار کافی شاپ به خونشون فرار کنه

و ازگاوصندوق باباش پول بقاپه

و بره بار مشروب بخوره بعدش یکی رو تا سرحد پاره شدن بفاکه

و بعدش بره روی پل رودخونه هان و ماری جوانا بکشه تاعذاب وجدان خفش

نکنه

و بعدش چون مامانش خفش نکنه یه سیگار بزنه بعدم به مامانش بگه با دوستاش بوده واونا سیگار کشیدن و اون فقط بوشونو گرفته

که بلافاصله بعد از کشیدن نقشش که معمولا روتینش بود قسما و دعاهای صبحشو یادش اومد که با رد شدن یه پسر محشر جلوش همش دود شد رفتش هوا

 

البته قبلش به خودش گفت

که برای قسماش زمان تعیین نکرده پس اشکالی نداره اگه این دفعه دروغ بگه

تصمیم نهاییشو گرفت مطمئنن الان و فردا ررو دروغ میگفت چون این پسر کون

خیلی محشری داشت

انگاری داشت اونو صدا میکرد و میگفت چانیی چون پسر خیلی خوب و خیلی

هم خوشتیپی هستی و اصلا گناهی نکردی بیا به من دست بزن....

میتونی فشارمم بدی ..

اگه بخوای میتونی گازم بگیری ....

حتی میذارم بفاکیم ....

وقتی درد بدی رو توی دستش پیچید و به خودش اومد فهمید کونا حرف نمیزنن و

اون نخورده مسته و نکشیده توهم میزنه

چند ثانیه بعد بهش ثابت شد که کون سخن گو به اندازه کافی تحریکش نمیکنه و

لوهانی که با چشمای براقش بهش خیره شده و لباشو بهم فشار میده و از زیر

دماغش تا زیر چونش مخلوطی از شیک و بستنی و کیکه و توی چشماش یه

بستنی دیگه برام میخری چانیی ؟؟

 

و میشه یه طعم دیگه شیکو امتحان کنم ؟؟؟

با کیکتو بده من بخورم

نامحسوسی هست که حسابی تحریکش میکنه اینقد که اگه همون کون سخن گو

نیومده بود سر میزشون خودشو توی شلوارش خالی میکرد

پسره با کون سخن گو : چیز دیگه ای میل دارین ؟؟

صدای اون پسره با کون سخن گو داشت توی پس زمینه پخش میشد و لوهان

لباشو بیشتر روی هم فشار داده بود تا چانیول زودتر واسش سفارش بده

اما چانیول تمام حواسش به لپا و لبای لوهان بود وقتی دوباره چشم تو چشم شدن

یادش اومد باید سفارش بده

واسه لوهان دوباره شیک و بستنی سفارش داد و بشقاب کیکشو حل داد سمتش

که میونه راه لوهان مثل وحشیا کیکو با دستش از توی ظرف قاپید و به زور

چپوند توی دهن کوچولوش

و این همون چیزی بود که شرایطو واسه چانیول سخت تر کرد

وقتی لوهان داشت با کیک و بستنی شیکش جشن میگرفت چانیول طی یه عملیات

نامحسوس فرار از زندان موفق به فرار از سر میز شد و به دستشویی پناه برد

 

و در آخر مرتکب خودارضایی توی دستشویی کافه با مرور سکس چتای دیشبش

شد و بعد از بیرون اومدش از دستشویی متوجه شد هوا همچنان آفتابیه

و لوهان هنوز ته شیکشو در نیاورده

دوباره طی یه عملیات نامحسوس انتحاری با موفقیت سر میز نشست

اما

لوهان : کجا رفتی چانیییی ؟؟ من دلم یه آبمیوه میخواس و تو نبودی برام بگیری

میخواستم گریه کنم اما دیدم اگه گریه کنم شیکم گرم میشه پس حالا که من پسر

خوبی بودم و گریه نکردم توهم یه آبمیوه برام سفارش بده , باشه؟؟

و چانیول دریافت هوا یه ذره ابریه پس سریع یه آبمیوه سفارش داد و تونست به

بهونه حساب کردن شماره کون سخن گو رو از اون صدا رو مخ پشت دخل بگیره

که البته براش کلی خرج داشت

و نود درصدش خرج شکم شیرینش بود

اون حاضر بود همه ثروتای موجود توی دنیا رو به دست بیاره و برای شیرینش

خوراکی و چیزای دیگه بخره تا چشمای ستاره بارونش پر از اشک نشه

همچین دوست پسریه چانیول " دوست پسر کی بودم من "

Like this story? Give it an Upvote!
Thank you!
matilda_pcy
سلام
امیدوارم دوستش داشته باشین
ادامه داشته باشه ؟؟؟

Comments

You must be logged in to comment
No comments yet