Ex_boyfriend chapter 1

Ex_boyfriend

لوهان : چانیییییییییییییییی

با صدای لوهان از فازی که داشت بیرون پرید.. قفل درو باز کرد و سریع پرید

توی حموم

لوهان دوست پسر کوچولوی شیرینش هنوز 15 سالش بود و تموم ذهنیتش از

دوست پسر داشتن این بود که باهم به خرید برن و دوست پسرش هر روز براش

خوراکی بخره نزاره کسی اذیتش کنه و هر بار بهش بگه اون از همه دنیا عالی

تره ...

و چانی اونو به خاطر پاکی و معصومیتش میپرستید اما پاکی معصومیت لوهان

کافی نبود

و این شده بود که دیشب با یه سکس چت با هرزه های عضو پورن سایتا خودشو

راحت کرده بود و بدتره از همه صبح خواب مونده بود ...

و حالا دوست پسرش داشت پایین پله ها مثل ماشین پلیس آژیر میکشید .... سریع

یه دوش گرفت و پرید بیرون ...

 

توی اتاقش که اندازه کاخ واشنگتن بود مثل موشی که گربه داره دنبالش میکنه

اینور واونور میدویید و صدای فریاد لوهان باعث میشد بیشتر دست پاچه بشه ....

چون اگه لوهان میفهمید دوست پسرش به جای اینکه داشته باشه جلوی آینه به

خودش برسه وخودشو خوشتیپ کنه تا اونو ببره مدرسه خواب بوده و خودشو

گربه شور کرده از کیرش آویزون میکرد ...

توی یه لحظه تصمیم گرفت خودشو بزنه به خواب اما وقتی به عکس العمل لوهان

فکر کرد پشیمون شد چون اون لحظه مطمئنن لوهان میزد زیر گریه و اون موقع

همه فک و فامیل لوهان میریختن خونشون تا بفهمن کی کوچولوی دردونشونو

اذیت کرده ......

و چانی متنفر بود که کسی بازجوییش کنه .... و صد در صد قرار نبود حق بدن

بهش ....چون همیشه حق با لوهان بود همیشه ... لعنت بهش ..... کی میتونه توی

اون چشما نگاه کنه و بهشون حق نده ....

دستشو توی موهاش کشید و نگاشو دور اتاقش چرخوند ..... یه اتاق بزرگ که با

رنگای سفید وطلایی دکور شده بود ....

 

کف اتاقش از تمیزی برق میزد و به جز

بالشتایی که دورستونهای اتاقش چیده شده بود و دستمال کاغذی ها و ملافه ای که

خودش دیشب بعد ازتموم شدن کارش انداخته بود روی زمین چیزی روی زمین

نبود

یهو نگاهش روی در اتاق لباسش قفل شد ..... هنوزم میتونست صدای لوهانو

بشنوه که داره سر مامانش غر میزنه

لوهان : چرا همیشه انقد لفتش میده ... مدرسه ام دیر میشه ...... مامانی پسرت به

من توجه نمیکنه.... چی توی اون آینه هس که ولش نمیکنه ....

حواسشو به انتخاب لباسش داد تا بیشتر از این به قول کوچولویی شیرینش بیشتر

به دوست پسرش توجه کنه

و همه اینا وقتی بدتر شد که در کمد لباسای بیرونیشو باز کرد ....

و لباساش مثل بهمن روی سرش فرود اومدن و روی سرامیکا آسفالتش کردن

داشت زیربهمن لباسش جان به جان آفرین تسلیم میکرد که

لوهان : چانیییییییییییییییییییی ...... مردی اون بالا کره خر

 

و صدای خشمگین دوست پسرش باعث شد مردنشو عقب بندازه و واسه زندگیش

تلاش کنه بعد از چندبار دست پا زدن زیر لباس تونست موفق بشه و به

امواج خشمگین لباساش غلبه کنه و از زیرشون در بیاد ....

سریع روی پاش وایساد و انگشت اشارشو به نشونه تهدید جلوی لباساش گرفت

چانیول : فکر کردین میتونین از پس من بربیاین .... هه هه هه .... کور خوندین

با یه پوزخند حرفشو تموم کرد و بی خیال لباس بیرونی شد پرواز کرد طرف کمد

لباسای اسپرتش

احتمال میداد که توی زندگی قبلیش کشورو نجات داده باشه ... چون یه ایندفعه رو

شانس باهاش یار بود و اتاق لباسش عایق صدا از آب در اومده بود ....

قبل از این نمیدونست این اتاق عایق صداس و الانم به لطف جیغای فرابنفش

لوهان فهمیده بود ....

قبل از این که در کمد لباسای اسپرتشو باز کنه کف دستاشو بهم گذاشت و از خدا

خواست که دوباره بهش شانس بده تا بین لباساش غرق نشه

 

چانیول : اگه امروز به خیر بگذره قسم میخورم که دیگه به مامانم دروغ نگم که

این بویی که همیشه میدم بوی سیگار نه ماری جوانا بهش میگم که ماری جوانا

میکشم تا بوی مشروب ندم

قسم میخورم حتی بهش بگم که مشروب میخورم تا زیاد به خاطر خیانتم به لوهان

عذاب وجدان نداشته باشم

حتی بهش میگم دلیل اصلیم از خوردن مشروب اینه که بعد از خوردنش خیلی

راحت روح خشنمو توی سکس رو نشون میدم

نه اینکه زیاد سکس کنم خدایا خودت میدونی که خب مردا یه نیازایی دارن و خب

لوهانم خیلی عالیه

و منم یه آدم ضعیفم که نمیتونه جلوی کیرشو بگیره این دفعه رو نجاتم بده قول

میدم که راستشو بگم

بعد دستگیره های در کمدشو گرفت و قبل از باز کردنش دستشو راستشو کشید و

روی قفسه سینش یه صلیب کشید

 

چانیول : مسیح کمکم کن .... قول میدم از گاوصندوق بابام به خاطر کثافت کاریام

پول کش نرم

چشماشو بستو در کمد باز کرد چندثانیه صبر کرد وقتی دید اتفاقی قرار نیست

بیافتاده چشماشو باز کرد و از تمیز بودن کمدش دچار هارت اتک شد

خیلی سریع هارت اتکو فرستاد پی کارش چون دوست پسرش ظاهرن هیچی

حالیش نبود و اگه میخواست بیشتر از این معطل کنه باید بی خیال کیر نازنینش

میشد از تصورش دستاشو گذاشت روی کیرش

چانیول : کینگم ..... عععررررررر

و بعدش حمله کرد به کمد بیچاره ولی قبل از اینکه انگشتاش تی شرتاشو لمس

کنه چند ثانیه به احترام کمد تمیزش که قرار بود به زودی به قبرستون لباس

تبدیل بشه سکوت کرد

چانیول : حمللههههههههههه

 

 

Like this story? Give it an Upvote!
Thank you!
matilda_pcy
سلام
امیدوارم دوستش داشته باشین
ادامه داشته باشه ؟؟؟

Comments

You must be logged in to comment
No comments yet