بونوس چپتر2
Paper Flowers [Persian Ver]
سلام دوستان گلم ^^
خب همون طوری که گفته بودم ، با چپتر ویژه در خدمت تون هستم . چپتر قبلی بخشی از حرف های لوهان بود که تو قالب کتاب برای بکهیون نوشته بود
اما این پست شامل مطالب زیر میشه :
1. لینک دانلود نسخه اصلی موسیقی متن قسمت های 9 و 11
2. معرفی و لینک دانلود فیلم "هویت" اثر به یاد ماندنی جیمز منگولد ، که با این فیک مرتبط هستش
3. توضیحات مربوطه درباره رقص کاگورا و بیماری عقده الکترا (اودیپ) [ از گذاشتن سرگذشت دکتر مونیز صرف نظر کردم ]
4. تحلیل این داستان توسط دو دوست عزیز
5. سخن نویسنده ^_^
6. لینک فیک جدید
1) موسیقی متن قسمت 9 در واقع شامل قطعه هایی از آلبوم Gimme Shelter اثر اولافور آرنالدز هستش
که میتونید از این لینک دانلود کنید
موسیقی قسمت آخر "لالایی" با صدای دلنشین Dot Allison به همراه آهنگسازی همسرش کریستین هندرسن رو می تونید از این لینک دانلود کنید
2) فیلم "هویت" محصول سال 2003 با امتیاز 7.3 ، درباره ی قاتل زنجیره ای به اسم "مالکوم" هستش که محکوم به اعدام شده . اما درست یک روز قبل از اجرای حکم ، روان شناس مالکوم جلسه ای تشکیل داده و سعی داره اثبات کنه تا قتل تو شرایط روحی عادی صورت نگرفته. این فیلم رو می تونید از این لینک دانلود کنید ( رده سنی فیلم )
3) کاگورا : مجموعه ی رقص های پانتومیم مانند مردم ژاپن و متعلق به معبد "شین تو" و مراسم دعایی است که در زمستان برای احیای زندگی ، فرود باران ، به یادآوری دوباره ی مردگان ، جنگ علیه دیو های شرور و همینطور برای توصیف عشق بین متضاد ها ( منظور از زمستان و بهار ، ماه و خورشید ) اجرا میشود . در کاگورا از صورتک استفاده میشود و مضامین شادی آور بدنبال دارد . هنوز هم مراسم کاگورا شکل میگیرد ولی در زمانهای دور دو پسر جوان این رقص را انجام میدادن . یکی نماد زمستان-الهه ی ماه و دیگری بهار-الهه ی خورشید . الهه ی خورشید کیمونوی صورتی رنگ با طرح های طلایی به تن میکرد در حالی که الهه ی ماه کیمونوی سفید با طرح های آبی روشن و همینطور اوبی ای به رنگ صورتی ( پارچه ی دور کمر ) . در اواخر رقص و دعا ، الهه ی ماه پارچه ی صورتی رنگ رو از دور کمر خود باز کرده و به الهه ی خورشید هدیه میکند تا بهار ، عشقش زمستان را فراموش نکند هرچند که برف ها آب میشوند و هیچ اثری از سرما نمیماند . و الهه ی خورشید به هنگام رقص اوزومه از آن استفاه میکند درحالی که برخلاف کاگورا در حین اجرا ی اوزومه اشک میریزد . مقوله ی کاگورا بسیار زیاد و فلسفی هست که در داستان بعدیم بیشتر به اون پی میبریم .
عقده ی الکترا و یا اودیپ : جدا از منظوری که فروید در این مقوله به کار برده باید گفت این بیماری به علت حکایت زندگی الکترا و اودیپوس چگونه نام گرفته که اندکی شبیه به عقده ی مده آ میباشد . این بیماری در افراد مختلف و در سنین متفاوت روی میدهد ، در این بیماری فرد حسادت شدیدی رو نسبت به مادر ، پدر و یا حتی مخلوق خود حس میکند ، طوری که به با ارزش ترین فرد زندگیش تبدیل میشه . الکترا بخاطر گرفتن انتقام خون پدر که بوسیله ی مادر ریخته شده بود ، برادر کوچکش را وادار به کشتن مادرشان میکند و همین نشان دهنده ی عشق شدید وی به پدر میباشد . در حالی که اودیپوس بدون اینکه بداند فردی که بهش در راه برخورد میکند و وارد درگیری میشود پدرش هست وی را به قتل میرساند و بخاطر اینکه شهر پدری اش را از دیوی نجات میدهد به عنوان شاه جدید آن شهر برگزیده میشود و با ملکه ازدواج میکند ، غافل از اینکه ملکه درواقع مادرش است . با برملا شدن حقیقت مادرش خود را حلق آویز میکند درحالی که اودیپوس با دیدن آن صحنه به وسیله ی سنجاق مادر خود را کور کرده و آن شهر را برای همیشه ترک میکند . در مده نیز اوضاع تفاوت خاصی ندارد ، مده آ زنی بسیار مخوف و خونخار است که بخاطر حسادت به عشق خود و ترک شدن از سوی وی حتی فرزندان خود را نیز قربانی میکند . در داستان لومر درواقع شخصیت دوم بکهیون دچار این بیماری بود که تاثیرش رو روی لوهان هم میزاره . لومر به بکهیون عشق میورزد زیرا بکهیون فرزند مادر و مخلوق خود هست و چون طاقت از دست دادن بکهیون رو ندارد با کنترل کردن عواطف و ذهن بکهیون مارلین رو به قتل میرساند .
4) خب ... میرسیم به تحلیل. اولین نظر قسمت آخر متعلق بود به دوست عزیزم Asnabi . تعبیر بسیار زیبایی از داستان داشتن و جمع بندی مختصر و خیلی مفیدی بود ، طوری که تمام نا گفته های من در 11 قسمت رو به زیبایی هر چه تمام بیان کردن و جا داره اینجا از تمام دوستانی که به این زیبایی داستان رو درک کردن تشکر کنم. تو کامنت های خیلی ها جملاتی رو خوندم که واقعا خیلی به دلم نشست و تک به تک شون رو دوست داشتم . دلیل انتخاب این کامنت فقط به این خاطر بود که به نوعی جواب روشنی به بعضی قسمت های مبهم داستان هست:
چطورمیتونم شروع کنم؟
از چی و از کجا باید بگم؟
از اونجا که...برای اولین بار با خوندن قسمت اول داستانت تک تک موهای بدنم وایستادن و تنم رو به حالت شوک بردن؟
یا از اونجایی که فهمیدم...لوهان و بکهیون ارتباطشون جنسی رو داره که....تجربه شده؟اونجایی که..هر دو در بند همن...جایی که..از عشق هم لبریزن..جایی که هیچوقت هیچکس جلوشون رو نمیگرفت...جز...واقعیت!؟
یه درخت با شاخه ها بزرگ و بلند...انقدری بلند که نوک هر شاخه به سختی قابل دیدنه!یه شاخه که یه ربان صورتی بهش وصله...یه دنیا با کلی زمان یکسان و در عین حال متفاوت!...
یه آدم...با یه قلب تو حصار...یه اشک تسلیم شده به لبخند؟
آدم های خودخواه...نه!بهتره بگم...ذهن های خودخواه!
روح هایی که به خواست خودشون پا به این دنیا نمیذارن...یا روح هایی که میخوان باشن و اجازه ندارن؟یا از جسم هایی بگم که درک روحشون رو ندارن؟؟
جسم هایی که این روح ها رو میبینن؟ یا....
Please Subscribe to read the full chapter
Comments