Love Sonata

Description

 

با چشمانی بی فروغ

در جستو جوی زیبایی و مهر ورزی معشوق

انگشتانش

روی کلاویه ها همچون استادی ماهر

بازی میکند

و مینوازد برای معشوق

دروغینش

نوت های عشق را

 

Foreword

 

دست پیانیست برای لمس بیشتر گونه و لب های نرم و لطیفش جلو آمد بند بند انگشتانش برای این لمس

بی قرار شده بودند

انگار که میخواست تصویر او را همچون تابلویی بی همتا در پشت چشمان بی فروغش ثبت کند

"زمان زیادی گذشته ... درک میکنم "آروم با صدایی لرزان زمزمه کرد و شنید که نفسهای

معشوق زیبارو را که با هر لمسش سرعت میگیرد

اشکی از چشمای معشوقش گونه ی مرمریش را بوسه زنان طی میکرد تا دستان سرد پیانیست را لمس

کرد

پیانیست بدون اینکه با انگشتان سردش این اشک گستاخ را از روی صورت محبوبش بزداید دستانش را

از این مجسمه خوش تراش کشید

" سهون ... من خیلی متاسفم "

" تو هیچوقت منو به خاطر خود واقعیم دوست نداشتی ... کسی که هستم ... کسی که بهت عشق داد"

" سهون ... من ...."

پیانیست لبانش را با لبخندی تزیین کرد ... لبخندی به تلخی زهر صدای شکستن قلبشو میشنید قلبی که

همچون بلور میشکند چون نمیتواند اشکهای همچون کریستال دلداده اش را ببیند ...

 

 : orginal fic   Love Soanata orginal ver by exo_otp 

 

wattpad

Comments

You must be logged in to comment
No comments yet