خب خودم نخوندمش ولی ازونجایی که از نویسنده ی "برفی کوچولو" و "سرنوشت حک شده" هست بهش ایمان دارم
بزودی آپش رو شروع میکنم
دوستتون دارمممم
^^
Foreword
"من تنهام"، پسر سبزه با در حالی که با چشمهای قهوه ایش به ماه نقره ای خیره مونده بود لبخند غمگینی بر لبش زمزمه کرد."مطمئنا تو احساس منو میدونی ... مگه نه؟" از نور درخشانی که لابه لای ستاره های آسمون میدرخشید پرسید.
جییییییغ بچه هاااااا سمیرا داره فصل دوم سرنوشت حک شده رو آماده میکنههههههههه من مرررررگگگگگگگ الان ذوق کنیننننن من که خیلییییییی خوشحالمممممممممممممممم جیغغغغغغغغغغغ باید حتما ابراز احساسات میکردم خخخخ
اورهههههه آجی پرنسس اسمش ماه بود
توی اون تکشاته درست یادم نیست باید دوباره بخونمش ولی فکر
کنم هیوکی پسره یه مزرعه دار بود بعد همش با ماه حرف میزدتا
اینکه دونی با ظاهری نقره ای میاد زمین میگه نگهبان ماه هست و...........نخندی ها ولی دقیق یادم نیست میترسم اشتب گفته باشم
از بس فیک دانلود کردم باهم قاطیشون کردم خخخخ
ماری جونمممم
مترجمش گرفتار بوده مدتی و بعد هم که وبشون فیلتر شده
:(((((
این ماجرای فیلتر شدن وبها خیلی بد بود
...
از فردا آپش میکنه ها
تو همین آدرسی که دادمممممممم
باهم میخونیمش از همون وبببببببببببببببببببب
حتی یه ذره هم معذب نباش اتفاقا ماها خوشحال بودیم چون تو اگه آپ میکردی زودتر به نتیجه می رسید ما هم فراموش میکنیم تو هم ولش کن... من هنوز دوست داشتم همین جا بخونمش به هر حال بازم باید خوشحال بود که مترجمش از اون طرفدار های با غیرت بوده تا کارش رو تموم کنه.... سمیراااااااااا بعد این فیک باید اونهه بذاری البته اگه تونستی و وقت داشتی... خو ماهی ملوس دوفس دارم... منم این فیکه رو خوندم تک شات بود و دانلودش کردم یادم نیست از کجا مرضیه جون باید یادش باشه... خیلی قشنگ بود
Comments